سالهای متمادی، کار در ادارات و زندگی کارمندی را تجربه کردهام و لابلای آن «و پس از آن» در خویشفرمایی و کار آزاد، تجربه جذابی داشتهام.
حالا میتوانم هم از منظر «علمی و پژوهشی» و هم «تجربی و شهودی» به شما پیشنهاد کنم تا جایی که میتوانید از کارمند شدن اجتناب کنید و زلف خود را به میز ثابت و حقوق معین ماهانه گره نزنید؛ به چند دلیل:
1- کارمند شدن قدرت خلاقیت و ابتکار شما را میکُشد و شما در گرداب ملالتباری از تکرار و روزمرگی غرق میکند.
2- کارمند بودن شما را گنجشک روزی کرده و با عادتزدگی نسبت به حقوق معین ماهیانه و اضافهکار، بلندپروازیهای شما را قیچی میکند.
3- کارمند بودن شما را تحت تصرف رئیس بالادست قرار میدهد و شکل هندسی شما را با خواست و میل مدیر بالایی حد میزند؛ تازه اگر شانس بیاورید و خوشاقبال باشید و گیر رئیس نفهم و ناکاربلد نیفتید!
4- کارمند بودن تواناییهای شما را منجمد میکند «فریز میکند» و بهصورت ناخودآگاه وادارتان میکند تواناییهای خود را در حد و اندازه ضعیفترین کارمند اداره متوقف نگهدارید.
5- کارمند بودن گاهی شما را به برخی رذایل اخلاقی نظیر زیرآب زنی و دو بههمزنی و حرفهای خالهزنکی آلوده میکند.
در کنار این دلایل، دهها مورد دیگر نیز میتوان شمرد که اثبات میکند نباید همه وجودتان را اجیر و اسیر یک سیستم اداری غیر منعطف و بروکراتیک کنید.
تذکر اول) به این نکته دقت داشته باشید که «کارمند بودن» صرف کار در بدنه ادارات دولتی نیست و حتما میتواند برخی از انواع بخش خصوصی را هم شامل شود.
تذکر دوم) حتما اینگونه نیست که همه موارد بالا یکجا در یک سیستم کارمندی مشاهده شود؛ حتما هر محیط شغلی میتواند محاسن خاص خود و معایب ویژه خود را داشته باشد، پس باید در تحلیل شغلی خودتان منصف و واقعنگر باشید.
تذکر سوم) اگر کارمند هستید لطفا با خواندن این متن جوگیر نشوید و بلافاصله استعفایتان را به منشی رئیس تحویل ندهید! قبل از جابجایی شغلی حتما همه جنبهها و زمینهها را عاقلانه بررسی کنید و به تعبیر قدیمیها اول چاه را بکنید و بعد مناره را بدزدید.
- اگر موافق بودید بعدا بیشتر درباره این موضوع خواهم نوشت؛ انشاءالله.