امضا محفوظ
اخیرا نامه ای از یک جوان جویای نام در گروههای مجازی کاشان مشاهده شد که ضمن لحن گستاخانه آنقدر دارای نقص ساختاری و منطق بیانی بود که حتی نیشخند تمسخر نیز به سختی در مقابل این بدیهیات دگرگون شده توان نقش بستن داشت چه برسد به واژهای پاسخ منطقی بر پهنه کاغذ..اما به دلیل احساس مسئولیت به همنوع و گام برداشتن در جهت روشنایی جهان جهل یک فرد لازم است مطالبی ذکر شود:
1-نویسنده مجازی، برای ورود به بحث به دلیل ضعف استدلالی، سخن بزرگان را دست مایه معتبر نشان دادن نظریات شگفت آور خود می سازد ؛ گرچه ملاک سیاست گذاران فرهنگی و کارگزاران نظام تنها کلام ولی امر مسلمین جهان است-که معظم له مخالفت خود را نه در مورد موسیقی بلکه ترویج آن می دانند- اما در مورد نام بردن از آیت الله علم الهدی که به عنوان نماینده رهبر معظم انقلاب قطعا نظرشان متناقض با رهنمود ایشان نیست باید یادآوری کرد که امام جمعه محترم مشهد بارها اعلام کرده اند که مخالفت شان با صرف موسیقی و کنسرت نیست بلکه به شیوه اجرا و حواشی پیش و پس از آن نقد جدی دارند.
2- وصله کننده واژه های این نامه در ادامه قیاس شاذی نیز انجام داده است؛ این جوان ناپخته قلم، با طعنه ای جسارت آمیز موضع گیری انقلابی سفیر ولایت را با حضور خواننده «وطنم» گره زده و به خیال خود علامت های سوال جدیدی را به منصه ظهور رسانده است!!به دلیل عدم آشنایی پرسشگر شرعی-سیاسی(بخوانید سیاسی) با بدیهیات شرعی کمی ذکر مقدمات و چند سوال ساده لازم به نظر می رسد:
آنچه که بیش از وقوع منکر اهمیت دارد ترویج و اصرار بر وقوع آن است؛ آیا هنرمندی که کارنامه هنری اش سرشار از آثار انقلابی و حماسی است با کسی که نه در یک محفل نه در یک فرش قرمز بلکه به دفعات مقابل لنز دوربین های متعدد بیگانه حجاب را به سخره می گیرد یکسان است... آیا کسی که خود معترف به ناآگاهی سیاسی اش بوده و حضور در شبکه ای معاند را برآمده از همین بی اطلاعی می داند و بلافاصله عذر تقصیر به پیشگاه ملتش تقدیم می کند با فردی که یکی از میانه داران جامعه بازیگری در واقعه فتنه بود و حتی پس از فروکش کردن این شراره شوم، مدام با مصاحبه های مکرر مستقیم و غیرمستقیم بر این آتش خاکستر شده می دمید و کنایه های مستمر خویش را چون تازیانه ای بر پیکر نظام اسلامی وارد می ساخت و همچنان می سازد در یک کفه ترازو قرار می گیرند.
3-نکته جالب آن است که این جوان مطالبه گر رویت شدن، در تناقض های استدلالی خود از یک سو نظر صریح نماینده مقام معظم رهبری را در مورد جلوه ای از استحاله فرهنگی برنمی تابد و از سویی دیگر نگرانی خود را از جنگ نرم از زبان بزرگان مطرح می سازد؛ بگذارید با خوشبینی محض نیت را دلسوزی (و نه باج گیری) فرهنگی(و نه سیاسی) بدانیم! در پاسخ باید گفت مگر نه این است که جز با زبان هنر متعهد نمی توان با جوان امروز گفتگو کرد مگر نه این است که در میان انبوه کالاهای فرهنگی مخرب وارداتی، تنها میراث اصیل ایرانی- که از آبشخور تمدن عرفانی و اسلامی سرچشمه می گیرد- توان ایستادگی دارد...پس پرداختن به نوایی که از "شکوه پابرجا" و "خنجری که دشمن از پشت می زند" سخن می گوید نه تنها تعارضی با مقابله با جنگ نرم ندارد بلکه خود سلاحی کارآمد در مسیر مصاف با عدوی فرهنگی است.
در پایان به این جوان جویای نرم متذکر می شود که راه های فراوانی برای نگریسته شدن به خصوص در عالم مجازی وجود دارد و هجونویسی های کودکانه با نیت جنجال دیگر مخاطب دنیای اکنون را ارضا نمی کند، شیوه ای که حتی پاپاراتزی های جهان امروز نیز آن را منسوخ شده می دانند پس پیش از به کار انداختن زبان قلم کمی باید زبان عقل و منطق را به کار گرفت؛ باشد که از زمره خسران دیدگان قرار نگیریم.
|