امیرکبیر بزرگ مردتاریخ ایران در طول عمر پربار خود خدمات قابل توجهی برای این مرزبوم انجام داد کهبرهیچ کس پوشیده نیست.
از خدمات او می توان به تاسیس دارالفنون انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه اشاره کرد و از خدماتش به اسلام این که امام زمان دروغین بهایی ها را در تبریز با وجود فتوای خبط دماغ علماء تیرباران کرد.
اما متاسفانه امیرکبیر مورد حب و بغض اشخاصی خائن و منفعت طلب قرار گرفت که وی را مانع ترقی و رشد خود می دیدند و سعی داشتند هرچه سریع تر او را از پای درآورند که متاسفانه اهداف شوم آن پلیدان سر انجام در روز جمعه ۱۷ربیع الاول ۱۲۶۸ه.ق به وقوع پیوست.
در بیشتر کتاب های تاریخی مربوط به عهدناصری آمده است که امیرکبیر در تاریخ ۱۷ ربیع الاول ۱۲۶۸ به مرگ طبیعی درگذشته است این درحالی است که این بزرگ مرد در واقع بدست دلاک خویش در مقام اجرای حکم ناصرالدین شاه که بوسیله حاج علی خان مراغه ای برای وی آورده شد به قتل رسید.
اما دو روایت وجود دارد که حقیقت را واگویه می کند؛
۱- روایت دکترثقفی: طبیب مخصوص عزت الدوله همسر امیرکبیر بود که از وی بارهاشنیده است که عزت الدوله بعد از آن رخداد از دلاک علی اکبر بیگ چاپارچی و خواجه که در زمان قتل امیر حضور داشته اندپرسش هایی نموده است که کلیه پاسخ ها مبنی بر صحت واقعه قتل بوده است.
۲-روایت فرزند حاج علی خان مراغه ای: پسرحاج علی خان مراغه ای که حکم قتل امیرکبیر را از سوی ناصرالدین شاه به منظور اجرا به کاشان آورده بود درکتاب صدر التواریخ به شرح کامل واقعه پرداخته و شهادت ایشان را تاییدکرده است.
به وسیله این دو روایت به قتل رسیدن امیرکبیر اثبات می شود، منتها نکته اساسی در خصوص شیوه تشیبع پیکر ایشان و محل دفن اوست.
در کتب تاریخی اینطور آمده که عزت الدوله همسر امیر کبیر دستور به انتقال جسد ایشان به عراق را داده است.
برخی مورخین بیان کرده اند که پیکر امیر پس از یک ماه و به گفته برخی دیگر پس از ۲الی ۳ ماه به کربلا انتقال داده شده است، و این مسئله نکته اصلی این ماجراست که انتقال پیکر ایشان شبه برانگیز می کند.
هانری رنه دالمانی در سیاحت نامه خود از ایران چنین میگوید:
اجازه انتقال میت در صورتی داده می شود که ۳ سال از وفات گذشته و جسد کامل خشک شده باشد، پس به این نتیجه دست پیدا میکنیم که نمی توان جسد را تا قبل از خشک شدن انتقال داد.
در بررسی که به عمل آمده متولی بقعه حبیب بن موسی علیه السلام با شخصی به نام مهدی باقر کربلایی بوده که این شخص ماجرای دفن پیکر امیرکبیر را برای سیدباقر مواظب متولی بعد از خود تعریف کرده است.
سید باقر مواظب در سن ۱۲۰ سالگی در سال ۸۸ درگذشت، مرحوم کربلایی چنین برای من نقل کرده است؛
همان شب که امیر به قتل رسید در محل سکونت خود که در صحن بقعه بود خوابیده بودم که ناگهان اشخاصی در بقعه را زدند و وقتی درب را گشودم دیدم که جنازه امیر را به داخل بقعه آوردند و درجوار قبر سید محمد تقی پشت مشهدی مانند همه مردگان به خاک سپردند و به نشانه سنگ بزرگی که شکل گلی بران حکاکی شده بود بر روی قبر قراردادند.
به گفته مسئولین فعلی بقعه این سنگ تا زمان جنگ تحمیلی و دفن شهداء در این بقعه وجود داشت و تنها چندسالی است که روی این سنگ به علت تعمیرات و بالا بردن سطح زمین پوشیده شده است.
پس تا اینجا روشن شد که پیکر امیر شبانه و به شیوه معمول دفن شده است، چرا که به امانت گذاشتن اجساد به شیوه دیگر بوده است.
درخصوص انتقال جنازه امیر به عراق نیز مش باقر کربلایی برای متولی پس از خود مرحوم مواظب چنین نقل میکند؛
پس از دفن پیکر ایشان عده ای به بقعه آمدند تاجسد امیر را از قبر بیرون آورده و به عراق ببرند، که سید اسماعیل پدر بزرگ امیرسیدعلی یثربی اجازه این کار را به آنان نمی دهد و نبش قبر را در اسلام حرام میداند به دو علت؛
۱- جسد به امانت گذاشته نشده
۲ -۳الی ۴ سال باید بخورد تا جسد خشک شود.
و سید اسماعیل از ماموران می خواهد به شاه بگویند جنازه را انتقال داده اند.
بنابر این ادله و روایاتی که از اشخاص معتبر نقل شده است به نظر می رسد انتقال پیکر امیرکبیر به کربلا و ساخت و نصب سنگ قبر برای وی نمایشی بیش نباشد.
با توجه به پیشرفت علم ژنتیک می توان با انجام یک آزمایش ساده بر روی بقایای جسد و استخراج DNA از آن به اطلاعات مهمی در این رابطه دست یابیم تا شبهاتی که در این خصوص وجود دارد از بین رفته و در صورت وجود مدفن حقیقی امیرکبیر در کاشان این مکان جایگاهی برای تجلیل از ایشان باشد.
در ضمن چون ایشان وزیر بوده به طور حتم لوازمی از صدارت ایشان در خاک دفن است که می تواند به پیدا کردن معما کمک شایانی کند.
منبع : کتاب تاریخچه امامزاده حبیب بن موسی علیه السلام مولف محمدجمالی