يکي از نقاط ضعف ما انسانها ، تفاخر و فخرفروشي است. عارضه اي بسيار خطرناک و ويرانگر که ممکن است گريبان افراد حقيقي و حقوقي ، گروه يا جامعه اي را بگيرد . تفاخر از ريشه « ف خ ر » به معناي فخر فروختن ، خود بزرگبيني ، به خويش باليدن ، خودستايي به صفات (خصال) ، مباهات کردن به مناقبي چون اصل و نسب و قوم و قبيله و مدرک و درجه و ... است . فخور کسي است که از روي خودنمايي و فخرفروشي و با انگيزه کوچک شمردن ديگران ، مناقب خود و داشته هايش را برميشمارد ؛ البته کسي که براي اعتراف به نعمتهاي پروردگار آنها را بشمارد شکور است نه فخور . همچنين مباهات کردن به فضايلي چون ايمان ، جهاد ، تقوا ، همت بلند ، وفا به پيمان تفاخر ممدوح است و اگر کسي اين صفات را در حق مؤمني برشمارد زيبنده تر است تا اين که شخصي دائم از خود تعريف کند .
آدم فخرفروش تمايل دارد داشته ها و قابليت هاي خود را مطرح و برجسته کند و به نمايش بگذارد ، خواه مال و جمال باشد ، خواه جاه و رتبه و مقام ، خواه فرد محبوب خود و يا جريان و گروه مورد علاقه خود را .
معمولاً انگيزه فرد يا افراد فخرفروش دستيابي به يک هدف است و آن تفاخر و به اصطلاح رايج « پز دادن » است . براي يک کودک دبستاني ، جامدادي قشنگ و متفاوتش مي تواند وسيله پز دادن باشد و براي يک نوجوان دوچرخه و تلفن همراه گزينه خوبي براي تفاخر است. يک جوان ممکن است در انتخاب همسر ، توجهش به اين باشد که با شهرت ، زيبايي ، موقعيت ، ثروت و تحصيلات همسرش نزد دوستان و بستگانش فخرفروشي کند.
براي گروه و جرياني ، يک انتخاب و برکشيدن و علم کردن يک فرد به اندازه کافي قابليت پز دادن دارد و گاه با طعنه به جريان و گروه مغلوب و با ناديده گرفتن مجموع آرا ، صرفاً پيروزي نامزد خود را حماسه اي فراموش ناشدني توصيف مي کنند و با آن پز مي دهند . برخي اشخاص صاحب نام و مسئول هم پيدا مي شوند که علاقه دارند با مدرک تحصيلي يا درجه نظامي شان معرفي شوند .
اگر چه ممکن است شخص ، ابتدا با نيت درست و انگيزه مثبتي به دنبال طرح يک فضيلت و نيکي باشد ولي به تدريج با فريب شيطان در دام تفاخر مي افتد . در نقطه مقابل کسي که از سلامت شخصيت برخوردار است نگاهش به داشته هايش متفاوت است؛ او هر نعمتي را از خداوند مي بيند و اعتقاد دارد که مدتي امانتدار آن است و وسيله اي براي امتحان اوست و برايش روشن است که اين امانت نمي تواند براي هيچ کس اسباب تفاخر باشد . علل و عوامل مختلفي دست به دست هم مي دهند و زمينه را براي فخرفروشي فراهم مي کنند . در آيات و روايات ، جهل و ناداني ، کمظرفيتي و کوته فکري ، گذر از گرفتاري و سختي و رسيدن به ناز و نعمت و آسايش ، بي خردي و عدم تعقّل ، فزوني مال و فرزند و خويشان و هواداران ، قدرت ، حسب و نسب ، موقعيت اجتماعي ، حميت و تعصّب ، حماقت و کمارزشي علل و زمينههاي تفاخر دانسته شدهاند.
فخرفروشي به شرافت و بزرگي پدران ، اصل و نسب و قبيله به سبب شهرت يا هرگونه امتياز دنيوي در آيات و احاديث فراواني مذمت و پديده جاهلي دانسته و از آن نهي شده است .
قرآن در آيات متعددي به شناساندن اين آفت عظيم به آثار و ريشه هاي آن پرداخته و ما را از اين صفت غير اخلاقي بر حذر داشته است : « فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقي ؛ پس خودستايي نکنيد، او پرهيزگاران را بهتر مي شناسد». آيه 200 سوره بقره «فَاِذا قَضَيتُم مَنـسِککم فَاذکروا اللّه...» و نيز آيه 13 سوره حجرات: «يـاَيهَا النّاسُ اِنّا خَلَقنـکم مِن ذَکر و اُنثي...» رسول خدا (ص) هم در پاسخ مردي که با يادآوري اجدادش فخر ميفروخت فرمود : خودت به سبب تکبر و اجدادت براي کفرشان همگي در جهنم هستيد. وقتي بعد از شدت و رنجي که به ما مي رسد ، نعمت هايي از سوي خدا به ما عنايت مي شود، به خودمان مي انديشيم که مشکلات از ما برطرف شد و ديگر باز نخواهد گشت و غرق شادي و غفلت و فخرفروشي مي شويم: «وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئاتُ عَنّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ».
کفر ، انکار دعوت انبيا و معاد و غفلت از آن ، محروميت از محبت خدا و نداشتن يار و ياور در برابر خداوند ، همراهي و دوستي شيطان ، رعايت نکردن حقوق دوستان ، خويشاوندان، پدر و مادر، يتيمان ، مسکينان و در راه واماندگان ، سياهي چهره در قيامت بنابر آيات قرآن و روايات ، وسوسههاي شيطاني و افتادن در دام شيطان و سقوط ، هلاکت از آثار تفاخر و خودبزرگ بيني است .
همچنين تحقير مردم و بياعتنايي به عزّت و کرامت آنها ، کينه و دشمني ، ايجاد نظام طبقاتي ، ناهنجاريهاي سياسي فرهنگي در جامعه ، ترويج چاپلوسي و تملّق نيز از پيامدهاي خودستايي دانسته شده است .
به راستي چه ضمانتي مي توانيم براي ماندن ابدي خودمان يا ديگران در پست ها و مسئوليت ها داشته باشيم ؟ وقتي هيچ تضميني نيست پس به چه چيزي فخر مي فروشيم ؟! در قديم گفته اند : به مالت نناز که به شبي بند است ، به حسنت نناز که به تبي بند است .
فروتني و اقتدا به سيره معصومان (ع) و اعتقاد به اين حقيقت که عزت ، افتخار ، زينت و نعمت دنيا رو به زوال است ، مي تواند ما را از تفاخر و خودستايي برهاند .
|