پلاسکو درهم شکست غم ماتم گرفت بغض به گريه
افتاد و تکه اي از تهران عکسي شد که آرام و سبک و تنها با اشاره دستي درهم فشرد و
به زمين افتاد تا در قاب آن .....آتش نشان را با عکسي ديگر در قلب تاريخ ماندگار
کند.
به گوشه اي از تهران قدم مي گذاريم که فضاي
تجارت در يک لحظه بدل شد به ياد و خاطره انسانهايي که سر به آسمان عشق و معرفت سايدند.
اينجا سر دادند و عشق خريدند اينها فخر و
مباهات را يکدله کرده و بقاي جاودان را با نداي آسمان درهم شکستند، عجيب نخواهد
بود اگر بگوييم به هنگام فرا رسيدن بهاري ديگر، که طبيعت به شوق تماشاي لاله ها و
آلاله ها سر از سينه خاک مي گشانيد و شقايق
همانند خون سر بداران سر اين ديار آسمان با چهره اي آتشين حرف هاييي از جنس کربلا
به زبان آورد.
پلاسکو رازدار جانسوز خاکپوشاني شد که راست
قامتي را از جگر گوشه فاطمه زهرا آموختند سخن از حماسه سنگيني است که هر گوشه آن
جانبازي و فداکاري حوادث خونين جنگ و کربلا را به ياد مي آورد.
تنها اگر همگام با اين لحظات سخت و سهمگين باشي
مي تواني همنوا با نسيم به غزل سرايي ام يجيب و ذکر شهيد را نجوا کني، در اينجا در
وراي هر آجر و خشتي که از آسمان پلاسکو به زمين ريخت و زير هر تل خاک تنها صداي
ناله جان باخته اي را مي شنوي.
کوه پرسيد ز رود زير هر سقف کبود راز ماندن در
چيست؟ گفت در رفتن من
راز ماندن در چيست؟ گفت: در رفتنِ من
کوه پرسيد: و من؟ گفت در ماندنِ تو
بلبلي گفت: و من؟ خنده اي کرد و گفت: در غزل
خواني تو.. آه از آن آبادي
که در آن کوه رَوَد، رود مرداب شود
و در آن بلبل سرگشته سرش را به گريبان ببرد
و نخواند ديگر
من و تو، بلبل و کوه و روديم
راز ماندن جز، در خواندن من،ماندن تو، رفتن ياران
سفر کرده يمان نيست ، بدان
ساختمان 15 طبقه پلاسکو در آخرين طلوع آفتاب
روز پنج شنبه 31/دي ماه 95 در پايتخت غروب کرد
و در اين غروب سرخ و خونين ديگر صدايي جز آوار و ناله فرشتگان و کبوتران در
زير آوار مانده به گوش نرسيد.
صداي انفجار و در نتيجه آوار سنگ ماسه و شن به
پايين بود که طنين انداز شد و در اين ميان دود و آتش قلبهاي در زير آوار مانده را
تا انتها ربود، عاشق مدافع حرم تا صورت در خاک و خون غلتيد بالهايش را گشود و
پرواز را آموخت.
شقايق ها به آرزوي خود رسيدند، پرپر شدند تا
عشق و زيبايي ماندگار شود.
ساختماني در ضلع شمال شرقي چهارراه استانبول،
تهران درهم فروريخت تا اين حادثه تلخ و ناگوار بهانه شود براي ظهور و بروز دلير
مرداني که هميشه و در همه جا حضور دارند همان گونه که حبابهاي ظلمت و نور نيز
بهانه اي براي تجلي حقيقت هستند.
قلب پلاسکو درهم شکست، خاطره اي تلخ به جاي
ماند تا عاشقان و دلباختگاني که آرزوي شهادت داشتند و در دل انديشه دفاع از مدافع حرم را داشتند و
مي خواستند به نبرد تانک ها و گلوله ها با دشمن کينه توز بتازند برايشان دروازه اي
به کربلا باز شد تا مردترين مردان خدا در حسرت سوز قافله عشق نمانند.
يکبار ديگر زمان حضور در صحنه فرا رسيد بي هيچ
حساب و کتابي و بي هيچ معامله اي هيچ چيز را پاي هيچ چيز نگذاشتند و در قلب حادثه
رفتند خود را قرباني کردند تا حادثه قرباني نگيرد فدا شدند تا فدا نشوند خون دادند
تا خوني نريزد.
و اما در ميان اين همه تلخي و درد و رنج آيا
زمان آن نرسيده که با رعايت و پشت گوش نينداختن ايمني باز شاهد اين چنين حوادثي
دردناک نباشيم.
تا چه زمان بي تعهدي و بي توجهي بايد قرباني بگيرد،
قربانيان امروز مردان فرداي کشور هستند که رنج و دردشان تنها براي مادران و
همسرانشان مي ماند.
حادثه تلخ پلاسکو علاوه بر ابعاد اقتصادي که به
عنوان نمادي از صنعت پوشاک ايران است ابعاد انساني و اجتماعيش بيشتر گريبان مردم و
شهروندان را گرفته است.
و اما، ما مردم سرزمين مهر و محبتيم از غم
اندوه خانواده هاي داغدار و به غم نشسته ما هم غمگينيم، و کاش مي شد ذره اي از درد
جانکاه خانواده هاي شما کم کنيم.
زخم هاي ناشي از تلفات انساني و ضررهاي مادي
حادثه پلاسکو شايد مدت ها خانواده هاي زيان ديده و نهادهاي دولتي مرتبط را درگير
کند اما نکته مهم کسب تجربه ناشي از اين اتفاق براي آينده خواهد بود تا بتوان
حوادث مشابه را در آينده با کمترين آسيب هاي ناشي از اين نوع اتفاقات، مديريت کرد
ضرورت توجه و تعهد به نکات ايمني و صنعت بيمه و
تدوين ماده اي از سوي دولت براي توجه به الزام مالکان به منظور رعايت بهداشتي و ايمني
در مقاطع مختلف اقتصادي و کسب و کار در قبال حوادث احتمالي حائز اهميت است.
و اما در پايان اميد است با ارج نهادن به
فداکاري آتش نشانان و ضمن حفظ جان آنان به عنوان سرمايه هاي اجتماعي و کشور و همچنين
حفظ سرمايه هاي اقتصادي در قالب ساختمان ها و يا سرمايه هاي در گردش کاسبان با
برنامه ريزي، آموزش و تحکم در قالب اجراي قوانين نسبت به حفظ و پايداري سرمايه هاي
کشور کوشا بوده و همگي احساس مسئوليت کنيم تا حوادث باز قرباني نگيرد.