صفحه اصلی | درباره ما | ارتباط با ما | تبـلیـغات

 
 

 
    

رهبر معظم انقلاب اسلامی سال 1403 را سال «جهش تولید با مشارکت مردم» نامگذاری کرد

 
 

 تصویر منتخب 

 




 

 پیوندها 

 

  شهرداري هاي اقليم بزرگ کاشان

  دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي کاشان

  روستاهاي منطقه کاشان

  صفحات ورزشي كاشان

  صفحات اخبار اقليم بزرگ كاشان

  مراکز ، دفاتر و کانونهاي غيردولتي کاشان

  پایگاههای اطلاع رسانی

  جستجوگرها

  خبرگزاری های داخلی

  دوستان پورتال خبري کاشان

  مراکز ، دفاتر و ادارات دولتی کاشان

 
  مشروح خبر    

دوشنبه 9 مرداد 1391 - 16 : 16

نویسنده : پورتال خبری کاشان م . م

کد خبر : 7364

17033 بازدید


  ماه عسل علی ضیا

تازه ترین و آخرین مصاحبه های « علی ضیاء »


 

امسال همزمان با ماه مبارک رمضان ، خیلی ها منتظر بودند ببینند چه کسی قرار است اجرای برنامه داغ ماه عسل را بر عهده بگیرد . چند سالی می شد همه « احسان علیخانی » را صاحب اول و آخر برنامه پربیننده ی « ماه عسل » می دانستند ، اما امسال اتفاق تازه ای را به تماشا نشستیم ؛ « علی ضیاء » همان مجری خوش چهره و جوان « نیمروزِ » ،  بر صندلی « احسان علیخانی» در برنامه ماه عسل تکیه  زد .
  سید علی ضیا کشف نیست؛ بلکه معرفی است! علی ضیاء را شاید خیلی ها در همین ویژه برنامه افطار می بینند؛ نه ظهرها خانه بوده اند که «نیمروز»ش را تماشا کنند نه به شبکه جام جم تعلق خاطری دارند ولی این ویژگی های مجری جوانی است که آینده روشنی دارد، اگر قدر بداند.
سید علی ضیا
سال تولد: 1364
نام پدر : سید حسین
متولد : کاشان
اخرین مدرک تحصیلی: کارشناسی مکانیک طراحی جامدات
محل تحصیل: دانشگاه آزاد واحد کاشان
1ـ برگزیده جشنواره خوارزمی با طرح موتور نیم دوار با قابلیت کارکرد با انواع سوخت بدون کاهش توان
2ـ کسب رتبه اول استانی ورتبه دوم کشوری در جشنواره خوارزمی
3ـ دارای گواهینامه پذیرش علمی اختراع از سوی هئیت علمی ومعاونت آموزشی دانشگاه آزاد کاشان
4ـ عضو انجمن مخترعین کشور
علی ضیا اکنون مجری برنامه زنده ماه عسل شبکه سه سیما است که اجرای او در این برنامه ویژگی های خاص خودش را دارد از آن جمله
بازیگوشی
علی ضیاء اهل نمایش نیست بلکه جذابیت او در شیطنت ها و بازیگوشی های شیرینش است. اصلا شهرت او بیشتر به خاطر همین شخصیت خندان و خوشحال و سهل گیر است. اینکه زندگی و جوانی را در رفتار و چشم هایش می شود دید. به همین خاطر است که برنامه های او – معمولا – برنامه های ساده ای است؛ چالش های علیخانی وار ندارد مهمان به سختی نمی افتد. نگران سوال های غیرمنتظره نیست، مضطرب نمی شود و [شاید] کلیشه ای هم جواب بدهد.
ضیاء بنا به ضرورت سوال می پرسد و آنها را هم با ملایمت خاصی مطرح می کند ولی پافشاری ملموسی برای گرفتن جواب سوالات و در آوردن جزییاتش ندارد. همه چی در سادگی و شیرینی تمام می شود. هم مهمان راضی است، هم دست اندرکاران.
تجربه کمتر
طبیعی است که به نسبت علیخانی تجربه کمتری در اجرا دارد و این در جنس اجرایش [به خصوص در همین یکی دو قسمت اول ماه عسل« مشهود است. به خاطر همین کم تجربگی، در برخورد با مهمانی که گاردش را بسته یا جوگیر دوربین و پروژکتورهاست، از شیطنتش بهره می برد. ولی اگر راه همین بازیگوشی ها – به دلیل نوع یا رفتار مهمان – بسته باشد، دستش خالی می ماند. سکوت می کند و به مهمان مجال و تریبون می دهد. همین شیطنت های اغلب شیرین هم در جایی که مهمان آن را نپذیرد، دردسرساز می شود. هم مهمان را معذب می کند هم ضیاء را، پس درباره اش توضیح می دهد و سعی می کند از دل مهمان دربیاورد، کاری که هرگز از علیخانی سر نمی زند.
در کنار تیم
 ضیاء برخلاف علیخانی به جای اینکه رنگ خودش را به برنامه بدهد، از برنامه رنگ می گیرد. در برابر برخی اتفاقات خاص روبروی دوربین با مهمانان نامطلوب و کم حرف، رسما تسلیم می شود و در گپ و گفت ها مسئولیت را متوجه عوامل دیگری بیرون از اجرای خودش می داند. تقصیری هم ندارد. او همیشه – به دلیل سن و سال و تجربه اندک – همیشه بخشی از یک تیم (بخوانید تهیه کننده) بوده و بخشی از یک تیم بودن یعنی به همان اندازه ای که جایگاه اوست، عمل کند یا پاسخگو باشد و نه بیشتر. به همین خاطر صحنه هرگز به طور کامل از آن او نیست. گاهی کارگردانی ذهنی اش هنگام ادای یک پلاتو با دستورات بیرونی (کارگردان و تهیه کننده) توفیر دارد و همین، همه چیز را به هم می ریزد.
اعتماد به نفس نرمال
 همچنان که «اعتماد به نفس شدید» علیخانی تیغی دو لبه محسوب می شود، اعتماد به نفس کمتر ضیاء هم برای او، هم مفید و کمک حال است، هم خطرناک و کشنده. از طرفی باعث می شود که دلخوری و انتقاد و عبور از خط قرمزهای از پیش تعیین شده، خیلی کم اتفاق بیفتد و خطری متوجه ضیاء و برنامه اش نباشد و از طرف دیگر تسلط او بر برنامه اش را کم می کند و بسته به مهمان برنامه، میزان حضور و تاثیرگذاری اش را تغییر می دهد.
در نتیجه این ویژگی، ضیاء گاهی در برنامه تسلیم محض است و بیننده اش نمی تواند هر لحظه منتظر یک اتفاق یا غافلگیری بماند (برنامه یا از اول، خوب از آب در می آید یا تا آخر از دست می شود!). طراحی و انتخاب لباس او به عنوان دم دستی ترین المان نمایشی، همیشه ساده تر و معمولی تر از علیخانی است و کمتر زرق و برق دارد و جلب توجه می کند. به این ترتیب می شود گفت که ضیاء به دنبال حکمرانی بر صحنه نیست.
احتمال دادیم علی آقا  این روزها برای مصاحبه با وب سایت ها و مطبوعات محلی کاشان فرصت کافی نداشته باشد  ضمن آن که گفتنی ها را  در مصاحبه های قبلی خود با انواع مجلات و نشریات مطرح کرده برای همین مزاحم او نشدیم و درصدد برآمدیم تازه ترین و آخرین مصاحبه های « علی ضیاء »  با همشهری جوان و روزنامه جام جم را برای خوانندگان پورتال خبری کاشان منتشر کنیم .

سید علی شما چگونه وارد صدا و سيما شدي ؟
من ابتدا با نويسندگي وارد راديو جوان شدم و يك آيتم طنز در برنامه كاملا جوانانه را خودم مي‌نوشتم و با لهجه كاشاني مي‌خواندم. بعد آقاي زاهدي كه صداي مرا در برنامه آخرشه ـ كه در راديو جوان پخش مي‌شد ـ شنيدند با من تماس گرفتند و از من خواستند نريشن برنامه گزينه جوان را اجرا كنم. اما پس از پذيرفته شدن در تست گويندگي قرار شد اجراي برنامه شروع خوب را به عهده بگيرم، ولي به دليل فضاي علمي‌اي كه داشتم و اختراعي كه از من ثبت شده بود، اجراي برنامه گزينه جوان به من پيشنهاد شد و آن اولين برنامه‌اي بود كه به طور زنده از من روي آنتن رفت.
با توجه به اين‌كه شما در هر دو عرصه صدا و سيما فعال هستيد، فرق بين مجري و گوينده از نگاه شما چيست؟
گوينده، متكي به متن است، در حالي كه مجري متكي به متن نيست. در راديو متن‌ها را مي‌خواندم، ولي آن را به زبان خودم و در راستاي متن اصلي براي شنونده بيان مي‌كردم، گوينده نبايد حتي يك واو را در جمله جابه‌جا كند. اما در برنامه‌اي كه ما در تلويزيون اجرا مي‌كنيم متن‌هايي كه گفته مي‌شود با هماهنگي گروه و اتاق فكر است و عقل جمعي تصميم مي‌گيرد چه چيزي در حال حاضر بايد روي آنتن گفته شود و اين يك حسن است كه از قبل درباره صحبت‌ها فكر مي‌شود. اين تفاوت حتي بين مخاطب راديو و تلويزيون نيز وجود دارد و من پس از 5 سال اجرا در راديو وقتي خواستم بعضي از تكنيك‌هاي اجرا در رايو را به تلويزيون بياورم متوجه شدم به هيچ عنوان جواب نمي‌دهد. همين قضيه درباره راديو هم صادق است و من بعد از 11 ماه كه به راديو برگشتم مخاطب راديو از من اصطلاحات تلويزيون را قبول نمي‌كرد. اين دو رسانه معيارها، ساختارها، فضا و حتي مدياي متفاوتي با هم دارند و براي اجرا بايد اين موضوع را مد نظر داشته باشيم. با اين‌كه اجرا را شكلي از هنر نمايش مي‌دانم، ولي اين مقوله به طور كلي از تئاتر جداست و من در اجرايم نقش كسي را بازي نمي‌كنم.
چقدر از اجراهاي شما در تلویزیون مطابق متن است؟
در گفت‌وگوها بر متن متكي نيستم و گاهي ممكن است فضا را به سمتي كه خودم مايل هستم هدايت كنم و در اين رابطه دستم باز است، اما بعضي جاها واقعا هماهنگي لازمه كار است و بايد انجام شود. درباره خبرها و حرف‌هايي كه بعد از خبر بايد گفته شود حتما از قبل فكر مي‌شود و بداهه‌پردازي نيز تا حدودي وجود دارد. گرچه اتاق فكر تصميم مي‌گيرد كه نقطه صفر تا 100 برنامه كجا باشد، ولي من نيز عضوي از همين اتاق فكر هستم و بده‌بستان‌هاي اينچنيني وجود دارد، اما به طور كلي دستم براي اجرا باز است..
آيا سعي مي‌كنيد مهمانان برنامه را راضي نگه داريد؟
نه به هيچ عنوان اين‌گونه نيست. بلكه من كاملا محترمانه با آنها برخورد مي‌كنم و اگر هم انتقادي باشد يا با نظر آنان موافق نباشم با احترام، مخالفت خود را ابراز مي‌كنم. بين جسارت و بي‌ادبي يك مجري، مرز باريكي وجود دارد كه با اندكي غفلت آن مجري دچار آسيب مي‌شود و بايد اين نكته را در نظر داشته باشي كه نظر مهمان هم براي خودش محترم است و شان يك برنامه در تلويزيون بسيار بيشتر از اين است كه در آن به كسي بي‌احترامي شود. مردم ما باهوش هستند و خودشان رفتار درست يا نادرست را تشخيص مي‌دهند.
آيا به اين موضوع اعتقاد داريد كه ظرفيت، عامل مهمي براي موفقيت يك مجري است؟
صد درصد همين‌طور است. شايد مثال بزنيد افرادي هستند كه ظرفيت ندارند، ولي در كارشان موفقند، اما من مي‌گويم اين افراد خودشان ضرر مي‌كنند و در ذهن مردم جايي ندارند و من اگر بخواهم كار ناشايستي انجام دهم بيشتر از ديگران خودم را سرزنش مي‌كنم، چراكه ما ديده مي‌شويم و ممكن است رفتار ما بر ديگران تاثير بگذارد. وقتي تو بتواني در ميان مردم باشي و دغدغه آنان را داشته باشي، مطمئنا مي‌تواني حرفشان را مطرح كني و آنها تو را مي‌پذيرند. متاسفانه در حال حاضر به گونه‌اي است كه بعضي افراد به محض اين‌كه اندكي شناخته مي‌شوند از مردم فاصله مي‌گيرند و رفتارهاي عجيبي انجام مي‌دهند كه در شأنشان نيست. در صورتي كه اتفاقي نيفتاده و بايد اين‌گونه فكر كني كه تو هم يكي از همين مردم هستي و قرار است حرف آنان را در رسانه مطرح كني. به نظر من هركس خدايش را گم كند، دچار غرور مي‌شود و جدا شدن از مردم مهم‌ترين آسيب به يك هنرمند و بخصوص يك مجري است. وقتي مردم تو را مي‌شناسند مسووليتت بيشتر مي‌شود.
فكر نمي‌كنيد اينها شعار باشد؟
بگذاريد بقيه شعار بدهند ما عملي‌اش مي‌كنيم. (با خنده) ولي واقعا اين يكي از دغدغه‌هاي من است و به همين علت سعي مي‌كنم از افراد با رفتار خاص دوري كنم و بيشتر با مردم در ارتباط باشم تا حرف آنها را بفهمم. به نظر من هويت شخصي هر فردي در اين زمينه تاثيرگذار است. اين اهميت دارد كه تو چه مرام، منش و فرهنگي ‌داري و مطالعه‌ات چقدر است. اگر هويت انسان به واسطه گوهر دروني‌اش باشد نه به واسطه شغلي كه دارد دچار اين مشكلات نمي‌شود
مهم‌ترين عامل ماندگاري يك مجري از ديد شما چيست؟
از ديدگاه من 2 عامل اصلي و مهم هستند؛ اول اين‌كه من نقش خداوند را بشدت در زندگي خودم پررنگ مي‌بينم و به اين اعتقاد دارم كه هرچه او برايمان بخواهد خير است و خوب. گاهي اوقات او برايم سختي مي‌خواهد كه در اين صورت هم بايد پايداري كنم و به راهم ادامه دهم و دوم اين‌كه يك هنرمند بايد حواسش به مردم باشد. اگر با مردم باشي و خودت را از آنها جدا نكني و به انزوا كشيده نشوي مي‌تواني ماندگار باشي. آنچه هم‌اكنون مغفول مانده اين كه ما گاهي يكسري عوامل را يادمان مي‌رود و شايد بعضي وقت‌ها به دليل مشكلاتي كه برايمان ايجاد مي‌شود ـ كه البته شايد از حسب مهر و محبت مردم باشد ـ هنرمندان خودشان را از مردم جدا مي‌كنند و همين باعث فراموش شدن يك مجري مي‌شود.
مجری های تلویزیون هم مثل صنف های دیگر برای خودشان لیگ رقابتی دارند؟  لیگ مجری ها؟ نمی دانم! داریم؟ نه، حداقل در نقطه ای که الان در آن قرار دارم اینطوری نیست.
خب، خودت الان در چه نقطه ای قرار داری؟
شاید الان در نقطه شروع قرار داشته باشم. اصولا با آدم ها و مجری هایی که اطرافم هستم بیشتر رفیقم. حالا این که بعضی از آنها پشت سر من یا همدیگر کارهایی را انجام می دهند که اسمش رفاقت ، رقابت یا زیرآب زنی باشد، به خودشان و شخصیت شان مربوط است. با همه اینها همه شان مثل برادرم می مانند و واقعا خیلی وقت ها به من لطف داشته اند. بارها اتفاق افتاده «فرزاد حسنی»، «احسان علیخانی»، «محمد سلوکی»، «سیدجواد یحیوی» و خیلی دیگر از دوستان، برادرانه و پدرانه راهنمایی ام کرده اند و کارشان درست است.
این حرف و حدیث ها و زیرآب زدن ها به گوش خودت هم می رسد؟ وقتی می شنوی حالت چه شکلی می شود؟
قاعدتا به گوشم می رسد، اما نسبت به هیچ کدامشان واکنشی نشان نمی دهم؛ بالاخره رفیقم است و شاید حین عصبانیت حرفی به زبان آورده که حرف دلش نبوده. به نظرت به چی می گویند رقابت؟ رقابت یعنی من کارم را تمام و کمال و خوب انجام دهم، همکارم هم کارش را به خوبی انجام دهد؛ بعد مقایسه صورت بگیرد؛ این، یک رقابت متعادل است. آنجایی این تعادل از بین می رود که من دارم کارم را انجام می دهم، اما در کار دیگران هم فضولی می کنم و سرک می کشم! یا با فلان تهیه کننده یا کارگردان یا برنامه سازی که با «علی ضیاء» کار می کند تماس بگیرم، بگویم با او کار نکنیدها! و این کار را مدام ادامه بدهم!
چرا این اتفاق می افتد؟ می خواهند بایکوتت کنند؟
آره، شاید! اسم اینجور کارها نامردی است، نه رقابت! با وجودی که خیلی وقت ها نامردی می بینم، هیچ وقت این کار را در حق کسی انجام نمی دهم، تازه به آنهایی هم که در حقم این کار را انجام می دهند دست می دهم، احترام می گذارم و علاقه ام را بهشان نشان می دهم.
این حرف هایت یک مقدار کلیشه ای و غیرقابل باور به نظر می رسند!
خدا شاهد است عین واقعیت را می گویم. یعنی دارم از یکسری دوستان می خورم، اما توکلم به خداست، اصلا چون معتقدم با امام رضا (ع) بسته ام، هیچ کاری به این اتفاقات ندارم، آنی که باید ببیند، می بیند. من معتقدم آن دنیا کسی از من نمی پرسد مجری بودی یا نبودی، ولی قطعا خواهند پرسید که زندگی مردانه ای داشته ای یا نه! این فضاها نامردی است، هر شکلی هم که می خواهد باشد. تعریف مردانگی منم منم و لات بازی نیست؛ مردانگی یعنی یک وقت هایی بایستی و ببینی دارند می زنندت، اما تو فقط نگاهشان کنی و نزنی. به خاطر اینکه کار ما زدن نیست!
خب، تا کجا می توانی این وضعیت را تحمل کنی؟
ببین، هر کسی برای خودش خط قرمزها و نقاط حساسی دارد، خط قرمز من کاری نیست، بلکه فضای شخصی و خانوادگی ام است. اگر در کارم خط قرمز و کاسه صبری داشتم که تا الان باید لبریز شده بود؛ از بس که بعضی دوستان رفته اند به کارگردان، تهیه کننده، فیلمبردار و صدابردارهای مختلف سپرده اند با «علی ضیاء» کار نکنید! در صورتی که همه آن آدم ها آمدند و با هم کار کردیم! به والله یک بار هم تلفنم را برنداشتم به آن آدم زنگ بزنم تا دلیل کارش را بپرسم، اتفاقا سر نماز دعایش هم کرده ام و قرار است به همین زودی ها خودم با شیرینی به دفترش بروم و بگویم همه این کارهای اخیرت را می گذارم به حساب ناراحتی ات.
به نظرت دلیل همه این اتفاقات به خاطر این نیست که «علی ضیاء» به نسبت دیگران تازه واردتر است و سرعت پیشرفتش یک مقدار زیاد است؟!
نه، شخصا به این که مجریان تلویزیون ایران و همکاران من بهترین مجری های دنیا به حساب می آیند، ایمان کامل دارم.
بهترین های دنیا؟!
دقیقا. اینها بهترین های دنیا هستند چون با یک قالب ها، نگاه ها، خط قرمزها و محدودیت های خاص اجراهایشان اینقدر خوب است. تو فکر می کنی «پنگول» بهتر است یا فلان مجری در یک شبکه ماهواره ای؟ واقعا «هومن حاجی عبداللهی» یک سوپراستار در کار خودش به حساب می آید. مثلا فکر می کنی اطلاعاتی که «فرزاد حسنی» دارد، کمتر از لری کینگ» ها و امثالهم است؟ توانایی این آدم ها زمانی عیان می شود که با وجود همه محدودیت های موجود تا این حد قوی و مسلط اجرا می کنند.
با همه این حرف ها، به نظر من چون علی ضیاء خیلی زود به جایگاهی رسید که دیگران بیشتر از اینها برایشان زحمت کشیده اند و وقت گذاشته اند، اینقدر در تیررس قرار دارد! اصلا انگار یک جورهایی جهشی حرکت کرده ای!
چند سال پیش یک روز «سیدمحمدرضا حسینیان» را در سازمان دیدم، آن زمان چون در رادیو برنامه اجرا می کردم، او من را نمی شناخت و برای اینکه خودم را به او معرفی کنم، سمتش رفتم و گفتم 3 سال است در رادیو دو شب در هفته از ساعت 10 شب تا 6 صبح شیفت می دهم و به برکت لطف خدا برنامه ای اجرا می کنم که الان جزو پرمخاطب ترین برنامه های رادیو به حساب می آید. اصولا آنهایی که شیفت شب رادیو هستند، برنامه ای اجرا نمی کنند، اما ما از تهیه کننده و صدابردارمان خواهش می کردیم بیدار بمانند تا بتوانیم برنامه زنده اجرا کنیم! آن زمان رکورد پیامک در رادیو را شکستیم، آن هم در حالی که صبح ها بزرگان رادیو برنامه اجرا می کردند، اما ما از ساعت 2 تا 3 صبح که خیلی ها خوابند برنامه اجرا می کردیم و 10 برابر آنها برایمان پیامک می آمد! اینها را برایش تعریف کردم و گفتم «اما نمی دانم چرا هیچ اتفاق خوبی برایم نمی افتد؟!» محمدرضا حسینیان به من گفت مطمئن باش یک موقعی طعم شیرین همه این بی خوابی هایی که کشیدی را می چشی، باز هم تحمل کن، چون آنهایی که بی خوابی نکشیدند، زود رفتند و در یاد کسی نماندند. دانشجوی کاشان بودم و برنامه ام اینطوری بود که 6 بعدازظهر سوار اتوبوس می شدم، 9 شب می رسیدم تهران، 10 شب خودم را به استودیو می رساندم و از آن ساعت تا 6 صبح برنامه اجرا می کردم، بعد از آن سریع خودم را به اتوبوس می رساندم تا بتوانم دوباره 9.30 صبح سر کلاسم باشم! تنها وقتی که فرصت می کردم کمی استراحت کنم، در همان اتوبوس بود. منظورم این است که همه این شرایط و سختی ها را تجربه کرده ام، بنابراین خیلی عجیب نیست که فرصتی فراهم شود که بتوانم همه آن تجربه ها را در موقعیتی مناسب به معرض نمایش دربیاورم و ازشان استفاده کنم. همه اینها را بگذارید در کنار لطف و محبت خداوند که همه چیز دست اوست و البته لطف مدیران شبکه و شخص علی زاهدی و دیگر دوستان که به من اطمینان کردند و اجازه دادند برنامه ای مثل «نیمروز» را اجرا کنم و تبدیل به اتفاقی شود که دیدیم؛ خب، زمان پخش «نیمروز» ظهر بود، یعنی زمانی که تلویزیون کم بیننده است و بیشتر مامان ها پای تلویزیون می نشینند، اما با برنامه خوبی که اجرا شد، آن زمان به یکی از پربیننده ترین زمان های تلویزیون تبدیل شد و توانست آنقدر سروصدا کند که خیلی از جوان ها و اقشار جامعه را درگیر خود کند.
برویم سر بهانه اصلی گفت وگویمان؛ چرا امسال برای اجرای برنامه «ماه عسل» سراغ شما آمدند؟
تنها چیزی که می دانم، این است که در «ماه عسل» «احسان علیخانی» طی این سال ها اینقدر این برنامه را خوب اجرا کرده و به واسطه اش درخشیده که مردم دوست دارند در زمان قبل از افطار «احسان علیخانی» را ببینند. حالا اگر به هر دلیلی فرد دیگری جای احسان قرار بگیرد، قطع به یقین تمام هدفش این خواهد بود که پرچم احسان و برنامه اش را همچنان بالا نگه دارد و مطمئن باشید من ، تمام تلاشم را خواهم کرد مردم حداقل برنامه بدی نبینند، مردم ناسزا نگویند، خاطرشان آزرده نشود .
اگر خاطرت باشد در برهه ای از زمان «ماه عسل» را افرادی مانند «حسن جوهرچی» و «محسن افشانی» اجرا کردند، اما هیچ گاه نتوانستند توفیق احسان علیخانی را به دست بیاورند. نگران نیستی اگر این اتفاق برای تو هم تکرار شود؟
واقعیت این است که آنها مجری نبودند. یک دوره «فرزاد حسنی» به خوبی برنامه را اجرا کرد، بعد احسان علیخانی جایگزینش شد و چون مجری بود برنامه را دستش گرفت. آنها مجری نبودند که توفیقی به دست نیاوردند، مثلا الان فکر می کنی اگر همین الان «فرزاد حسنی» قرار باشد «ماه عسل» را دوباره اجرا کند، برنامه نمی گیرد؟! احسان و فرزاد هر کدام مخاطبان خاص خودشان را دارند، به نظرم اگر هر کس دیگری هم قرار باشد به جای این دو برنامه را اجرا کند و بتواند فضای «ماه عسل» چند سال پیش را حفظ کند، برنامه اش می گیرد. اجرای برنامه ای در حد «ماه عسل»، تسلط، نگاه ویژه و توانایی زیادی را می طلبد، نه اینکه آدمی بیاید جلوی دوربین که در زندگی اش چهارتا سوال پشت سر هم از کسی نپرسیده! خب، معلوم است نمی تواند اجرای خوبی داشته باشد؛ البته آن بنده خدا هم تقصیری ندارد، شاید تحت فشار قرار گرفته باشد یا حتی ممکن است وسوسه تجربه این کار باعث شده باشد چنین مسئولیتی را بپذیرد و البته شکست بخورد!
 اگر به 4-3 سال پیش برگردیم، اتفاق افتاد روزی در پسِ ذهنت به اجرای برنامه ای به پرمخاطبی «ماه عسل» فکر کنی؟
3 سال پیش قبل از اینکه مجری تلویزیون بشوم، در رادیو برنامه اجرا می کردم، یادم است یک بار در خیابان داشتم می رفتم که گوشی همراهم زنگ خورد و یکی از پشت خط گفت آقای ضیاء تعریف شما را زیاد شنیده ایم، اگر دوست داری می خواهیم یک برنامه برای شبکه دو بسازیم که قصد داریم شما اجرایش کنی، من هم با وجودی که اصلا آقای علی زاهدی (تهیه کننده ماه عسل) را ندیده بودم، گفتم آقای زاهدی با من صحبت کردند و قرار است برنامه «ماه عسل» امسال را من اجرا کنم! بله، به این موضوع فکر کرده ام؛ اصولا زمان افطار، بسیار فرصت خوبی برای یک مجری است، چون زمانی است که مردم دوست دارند تو را ببینند، بنابراین همه مجری ها دوست دارند این فرصت در اختیارشان قرار بگیرد تا بیشتر دیده شوند و مطمئنم این فرصت در اختیار هر کسی قرار بگیرد، با تمام وجود تلاشش را خواهد کرد مردم بهترین برنامه ممکن را ببینند. تنها چیزی که با اطمینان به شما می گویم این است که «احسان علیخانی» خیلی خیلی برای این برنامه و زمانش تلاش کرده تا مردم برنامه های خوب و جدید ببینند، همانطور که «فرزاد حسنی» با حضور در برنامه «جزر و مد» و طرح ها و ایده هایی که با «علی زاهدی» برایش در نظر گرفتند، باعث شدند یک زمان مرده از نظر مخاطب، به یکی از پربیننده ترین زمان های تلویزیون تبدیل شود. البته قبل از این مجریانی مانند استاد «محمد صالح اعلاء» و «محمود محمدی» نیز با برنامه هایشان هنگام افطار چنین اتفاقاتی در تلویزیون را تجربه کرده بودند، اما اگر بخواهیم اجتماعی تر نگاه کنیم، این اتفاق با علی زاهدی و فرزاد حسنی شروع شد، با احسان علیخانی ادامه پیدا کرد و امیدوارم همینطور مسیرش را با موفقیت طی کند.
اگر تصور کنیم یک فوتبالیست از وقتی بازی اش را شروع می کند تا انتها، ممکن است اتفاقاتی از جمله لژیونر شدن، به تیم ملی راه یافتن و بازی در تیم های معتبر دنیا و کشورش برایش رخ دهد. یک بازیگر ممکن است به اسکار برسد، به نظرت سقف پیشرفت یک مجری آن هم در ایران تا کجاست؟
چرا فکر می کنی چون تا حالا مجری ای از ایران نتوانسته برنامه ای جهانی را اجرا کند، پس این قضیه برای همیشه منتفی است؟! چرا فکر می کنی ما نمی توانیم مجری ای در ایران داشته باشیم که نتواند مثلا مراسمی در حد اسکار یا کن را برگزار کند؟! چند وقت پیش مصاحبه ای کردم که در آن گفتم تا 10 سال دیگر به لطف و مدد خداوند، برنامه ای جهانی اجرا خواهم کرد؛ این یک ادعا نیست چون فکر می کنم این اتفاق خیلی دور نیست؛ همانطور که همه بچه های ما امروز به همین موضوع فکر می کنند که اجراهای جهانی را تجربه کنند، البته به این شرط که این دغدغه شخصی بودن یا نبودنمان برطرف شود؛ یعنی وقتی میکروفون می بینیم، به جای حریص بودن و پریدن به آن، توانایی هایمان را نشان دهیم، بعد مطمئن باشید اتفاقات خیلی خوبی برای همه مان در راه خواهد بود. این یک نگاه کاملا شخصی از منظر «علی ضیاء» غیرمجری است که اگر بخواهد از خارج گود تحلیل کند، می گوید مجریانمان ابتدا باید دغدغه بودن یا نبودنشان برطرف شود تا بعد بتوانند به اجراهای جهانی فکر کنند، درست مثل بازیگران که به واسطه کارشان مجبورند با نقش های مختلف زندگی کنند، اما آنهاییشان موفق ترند که از خودشان و ظاهرشان رها می شوند و می رسند به نقطه ای به بزرگی کسب جایزه اسکار و امثالهم. در کل اگر خودت را در قید و بند تیپ، قیافه، فلان رقم قرارداد و... کنی، مطمئن باش خیلی از موقعیت های خوبت از دست خواهد رفت.
اصولا همیشه دوست داری پیشرو و خط شکن باشی؟ اینطور از حرف هایت استنباط می کنم!
نه، دوست دارم جای خودم باشم. البته اولین بودن بد نیست، اما یک موقع هایی باید در فضا و جای خودت قرار بگیری، چون مهم این است که در زندگی ات اولین باشی، نه در کارت یا دنیا! هیچ چیز معلوم نیست. ممکن است سال دیگر یک نفر بیاید که خیلی بااستعدادتر از من و ما و آنها باشد و دو ساله به اجرای جهانی هم برسد. بنابراین ممکن است هیچ وقت اولین نباشم و تازه بروم پیشش کار هم یاد بگیرم!
خواهشان بدون رعایت جوانب ایمنی و رسومات کلیشه ای، الان به نظرت مجری ای در ایران هست که در حد و اندازه های اجراهای جهانی باشد؟
به نظرم «فرزاد حسنی» و «احسان علیخانی» قابلیت ها و توانایی های لازم برای حضور در اجراهای جهانی را دارند. فارغ از نوع نگاه و جهان بینی شان که برای خودشان محترم و درست است، آدم های باهوش و با مطالعه ای هستند که خوب می بینند و خوب هم انتقال می دهند، ممکن است تصویرهای ساده ای تحویلشان دهی و در عوض تصاویر فوق العاده ای ازشان بگیری، تصویرسازی بسیار خوبی دارند که این به ذهن خلاقشان برمی گردد، کلامشان شیرین است، خیلی وقت ها قاعده ها و قالب ها را شکسته اند، دایره واژگانی زیادی دارند و در کنارش تیپ و ظاهر ایده آلی هم دارند.
شده تا حالا مثل همه آدم های معمولی از مسئله ای شخصی ناراحت باشی یا دغدغه ای تمام ذهنت را پر کرده باشد اما مجبور باشی هنگام اجرا خودت را یک آدم شاد و سرحال نشان بدهی؟
همیشه یا بهتر است بگویم خیلی وقت ها همینطوری است! شو دادن را باید یاد بگیری؛ این کار را در رادیو یاد گرفتم که وقتی عصبانی یا ناراحت هستم هم باید مردم را شاد کنم. بخش زیادی از اجرا، فن بازیگری را می طلبد، با این وجود باید خودِ لطیفِ دوست داشتنی ای داشته باشی که حتی اگر هم بازی می کنی، خودت را بازی کنی، نه کس دیگری را چون اگر کس دیگری را بازی کنی، مردم می فهمند و خوششان نمی آید. باید خودِ شاد، غمگین یا احساسی ات را بازی کنی.
 زمانی که اجرایت تمام می شود دوباره تبدیل به همان آدم عصبانی و بداخلاق می شوی؟
دوباره همان آدم بداخلاق، بی اعصاب، افسرده و غمگین می شوی و تازه یاد بدبختی هایت می افتی! (خنده) اصلا دوربین که روشن می شود، خوشحال می شویم و وقتی اجرایمان تمام می شود یاد مشکلاتمان می افتیم!
علی ضيا اين همه انرژي را از كجا مي‌آورد؟
اين مطمئنا لطف و عنايت خداست كه به من كمك و انرژي‌ام را تامين مي‌كند. گاهي واقعا خسته يا ناراحت هستم، اما با ديدن دوربين يا ميكروفن انرژي مضاعفي در خود احساس مي‌كنم و اين‌كه با مطالعه و تحقيق سعي مي‌كنم خودم را به روز نگه دارم و با دادن اطلاعات جديد و نو به مخاطب او را راضي كنم. بيننده گناهي ندارد كه چهره عبوس يا ناراحت مرا تحمل كند، بنابراين در مقابل بيننده فيلم بازي نمي‌كنم و سعي مي‌كنم همواره شادي و انرژي خود را به مخاطب انتقال دهم، چون مخاطب ما باهوش است و اگر چيزي بگويي كه به آن اعتقاد نداشته باشي يا بخواهي نشاطي ظاهري يا اطلاعات فرآوري نشده را به او تحويل دهي مطمئنا از پس قاب شيشه‌اي تصوير، آن را درك خواهد كرد. من براي شعور مخاطبم احترام زيادي قائلم و حتي سعي مي‌كنم از بهترين لباس‌هايم براي اجرا استفاده كنم
خیلی ها به این موضوع اشاره کردند و الان می خواهم این سوال را رودرو از خودت بپرسم. خیلی ها معتقدند یکی از مهم ترین دلایل عامه پسند بودن و توفیق علی ضیاء بین این همه مجری، چهره و ظاهر خوبش است. قبول داری؟
اتفاقا می خواهم بگویم به تنها چیزی که درباره خودم اعتقاد ندارم، همین موضوع است! به نظرم هر موقع آدم ها در هر زمینه ای باورشان بشود که خوب اند، دیگر برای مردم دلپذیر نخواهند بود! اگر تو باورت بشود که خوبی، خوش صدایی، تیپت بهترین است و... مردم دیگر دوستت نخواهند داشت! به نظرم این سوالت از بطن اشتباه است، چون چنین چیزی را درباره خودم قبول ندارم. ببین قالب تلویزیون، تصویرش است، بنابراین باید تصویر خوبی داشته باشی تا بیایی، وقتی آمدی، حالا باید تکنیک هم داشته باشی تا مردم بپذیرندت؛ مثل رادیو که وقتی می خواهی واردش شوی، اولین کاری که انجام می دهند، تست صداست، بعد تست لحن و تکنیک. اگر صدای خوبی نداشته باشی نمی توانی وارد شوی، بنابراین اولین شروط ورود به تلویزیون هم داشتن تصویر خوب است؛ اینجاست که اگر تصویر خوبی داشته باشی اما فاقد تکنیک، محو خواهی شد یا برعکسش هم صادق است.
اینکه می گویند خدا همه چیز را به یک نفر می دهد را قبول داری؟ مثلا خدا به تو صدای خوب، تیپ و چهره خوب داده و به نظر دیگر چیزی کم نداری!
آیا آدم خوبی هم هستم؟ من می گویم همه اینها را بگذار کنار، مهم این است که آدم خوبی باشی، مهم این است که هدفت چه چیزی باشد. فکر نمی کنم آدم ها هدف هایشان را بر پایه دنیا ببندند، اگر ببندند باخته اند. امیرالمومنین می گویند «زکات زیبایی، پرهیزکاریست.» خداوند یکسری چیزها به تو می دهد به شرط آنکه ازشان استفاده نکنی، یکسری نعمت ها را به تو عنایت می کند تا فقط در نقاطی که خودش تعیین کرده از آنها بهره ببری؛ باز هم می گویم، مهم آدم خوب بودن است، نه هیچ چیز دیگر.
الان یک مجری تلویزیون محسوب می شوی، برای اینکه همیشه به روز باشی، چه کارها و تمریناتی انجام می دهی؟بيشتر در چه زمينه‌هايي مطالعه داري؟
بيشتر به طور خاص مطالعه مي‌كنم، اما در زمينه‌هاي زيادي مطالعه دارم از جمله رمان، جامعه‌شناسي، فلسفه هنر و... اما بيشتر فضاي نشريات را ترجيح مي‌دهم، چراكه يك مجري بايد اطلاعاتش به پهناي يك اقيانوس و عمق يك بند انگشت باشد یک بخش مهم کارهای من، دیدن کارتون های مختلف و دیدن چند باره و تحلیل شان است تا بتوانم بچگی ام را نگه دارم، فارغ از اینکه فیلم زیاد می بینم و فراوان هم کتاب می خوانم. یکی دیگر از کارهایم خواندن مجلات مختلف است، هر چند متاسفانه تنها مجلاتی را می خوانم که دوستشان دارم، البته می دانم این کار اشتباه است و حتی الامکان باید همه مجلات را بخوانم. از طرفی برقرار کردن ارتباط و دیالوگ با مردم، دریغ نکردن خودت از آنها و بلد بودن زبان و نوع برخورد با مردم عملا باعث به روز بودنت خواهد شد. اگر مردم به تو اطمینان کنند و درددل هایشان را به تو بگویند، به روزترین آدم ممکن خواهی بود. همه مان ترجیح می دهیم در ماشین خودمان بنشینیم، کولرش را روشن کنیم و پایمان را بگذاریم روی گاز و از این ور به آن ور شهر برویم! خب، چه اشکالی دارد اگر با تاکسی به کارهایمان برسیم؟
یعنی تو الان با تاکسی به اموراتت می رسی؟
خیلی وقت ها نه، حداقلش الان این کار را انجام نمی دهم، ولی زمان اجرای «نیمروز» همین کار را می کردم. این کار باعث می شود با حرف و حدیث ها، غیبت ها، مشکلات و حتی ناسزاهایی که مردم می گویند از نزدیک برخورد کنی. درست است اوایل اجرای برنامه «نیمروز» کسی من را نمی شناخت و مردم راحت حرف هایشان را می زدند، ولی مثلا همین دیروز که پشت چراغ قرمز ایستاده بودم، دو تا تاکسی آمدند بغلم و راننده هایشان برایم دست تکان دادند و یکیشان گفت «چطوری آق ضیاء؟» و آن یکی هم خوش و بش کرد. جالب این است که هر کس هر جوری دوست دارد من را صدا می زند! یکی می گوید «آق ضیاء»، یکی «سید» و دیگری «علی جون!»
خب، الان چرا دیگر سوار تاکسی نمی شوی تا به قول خودت به روز باشی؟
چون این روزها یکسری دغدغه ها و کارها دارم که باید انجامشان دهم و دیگر فرصت این اتفاق نیست، وگرنه قطعا سعی می کنم در چند ماه آینده دوباره با تاکسی این ور و آن ور بروم!
شاید این سوال فقط مختص به خودت نباشد. خیلی ها دوست دارند بدانند دغدغه آدم هایی از جنس تو و هم صنف تو چیست؟
الان دغدغه خودم این است که کاری انجام دهم که مردمم از دیدن یکسری تصاویر خوشحال شوند، لذت ببرند، حالشان بد نشود و به واسطه ما و تلویزیون حالشان خوب شود و تمام تلاشم را برای نیل به این هدف انجام می دهم؛ دوست دارم حال مردمی که محبت می کنند تلویزیون ایران را نگاه می کنند را با هر نگاه و شکل ممکن و با توجه به قالب ها و محدودیت های موجود و با فخامت در رفتار و کلامم خوب کنم.
الان ایده ای برای اجرای یک برنامه جدید داری که به واسطه اش دوباره آنتن تلویزیون را به قول معروف بترکانی و پر مخاطب کنی؟
آره، دارم. ایده ای دارم که اگر به کمک دوستان برنامه اش ساخته شود، می توانیم سالیان سال در قالب آن برنامه باشیم، البته ممکن است این برنامه، یک پروسه یک ماهه باشد نه برای سال های سال!
هنگام اجرای «نیمروز» که یک برنامه هر روزه بود، اتفاق افتاد روزی مسئله ای پیش بیاید که نتوانی سر برنامه بروی یا دیرتر برسی؟
آره، مثلا یک بار ماشینم پنچر شد و به دوستم زنگ زدم گفتم سوئیچ را زیر چرخ گذاشتم، بیا ماشین را بردار و خودم را با آژانس به برنامه رساندم! ولی یک بار تصادف کردم و به طرف هر چه می گفتم آقا برنامه زنده دارم، اجازه بده بروم، از خر شیطان پایین نیامد و دیگر کاری از دست من برنمی آمد و حدود 15 دقیقه دیر به آنتن رسیدم! البته گزارشگر برنامه آن 15 دقیقه را به جای من حرف زد و به مردم اعلام کرد «علی ضیاء» به خاطر تصادف دیرتر به برنامه می رسد!
خب، طی مدت اجرای همان «نیمروز»، نیاز به استراحت و ریکاوری را احساس نکردی؟
چرا، قطعا نیاز که داشتم، ولی اینقدر از مردم انرژی می گیری، حالت را خوب می کنند و از بس خوشحالی که تمام خستگی از تنت به در می شود. الان نزدیک دو سال است که سفرهایم یک روزه شده؛ یعنی اگر به شمال کشور یا مشهد بروم، یک روزه می روم و برمی گردم، چون کارم زیاد است.
خب، این نوع زندگی انتخاب خودت بوده! اصلا شاید می توانستی در یک حرفه دیگر به غیر از این موفق باشی، حتی بیشتر از امروز، با این شرایط که به قول خودت اینقدر هم نیاز به سختی کشیدن نبود!
راضی ام استاد، خوشحالم. خوشحالم از این اتفاق که بتوانم جلوی دیدگان مردم باشم و وظیفه ام را انجام بدهم. البته نه اینکه صرفا جلوی دید باشم، نه، همین که می توانم حرف مردم را بزنم، دغدغه هایم هم جنسشان باشد، نگاهشان را انتقال بدهم و مردم از دیدنم خوشحال شوند برایم کفایت می کند و باعث افتخارم است. امیدوارم روزی را ببینم که فرزند مردم باشم و کاری انجام دهم و به نقطه ای برسم که فرزند ایران باشم و ایران به داشتن من افتخار کند، همه دوستم داشته باشند، حداقل بهم ناسزا نگویند!
آينده را چگونه مي‌بيني؟
به نظر من آينده را بايد ساخت. به اميد پروردگار من قصد دارم آينده را به نحو شايسته‌اي تغيير دهم. اول اين‌كه قصد دارم خودم بسيار بهتر باشم و مانند بسياري از كساني كه اسطوره بودند مثل تختي كه مردم آنان را به عنوان فرزند خود پذيرفته‌اند، دوست دارم عنايت خداوند همواره شامل حالم باشد و بعد برنامه‌هاي بسياري در ذهن دارم كه هم براي كشورم بتوانم مفيد باشم و هم براي شهرم  من به طور حتم براي كاشان تلاش مي‌كنم و استعدادهاي بالقوه جوانان شهرم را تا جايي كه بتوانم به فعل درمي‌آورم، گرچه مشكلات زيادي بر سر راهم قرار دارد، اما ايستادگي مي‌كنم

 


برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی پورتال خبری کاشان اینجا کلیک کنید.

امانت داری و اخلاق مداری
استفاده از این خبر فقط با ذکر منبع "پورتال خبری كاشان" مجاز است.






 


 

 گزارش تصویری 

 
 

 ارسال تبلیغات 

 

 

 تبلیغات 

 

مشهد اردهال کاشان



 

 مطالب ویژه 

 

 بازی آنلاین /دور هم نشسته بودند و سرشان را کرده بودند توی موبایل‌هایشان



 

 دادگاه تجدید نظر کاشان در سکوت خبری به اصفهان رفت!!! / تجدید نظر در کاشان تجدید نظر نشد



 

 دوباره پرواز کاشان، اما نه از جیب مردم



 

 مردها و نامرد ها



 

 دادگاه تجدید نظر کاشان پرید



 

 هجمه بر علیه ضابطه، ضابطی بهانه است



 

 ریزش و رویش



 

 همایش شیرخوارگان حسینی در کاشان برگزار شد



 

 فرودگاه کاشان روی هوا است/ چقدر این روزها جای پروازهای کاشان، مشهد و نجف خالی است



 

 به تلخی گناه



 
 

 پربازدیدترین 

 
 دانشجوی کاشانی پژوهشگر برتر کشور شد

 تير كاليبر دشمن قلب بزرگ سردار علي معمار را شكافت و به قلب بي سيم چي با وفايش

 تدوین پایان نامه های دانشگاه پیام نور کاشا ن در حفظ و احیای میراث مکتوب عالمان و فقیهان ملی

 آيين حفظ خواني قرآن؛ ميراث معنوي کاشان / عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد

 به بهانه برگزاري يك مراسم عجيب واين بار به نام تجليل روز خبرنگار و به كام....

 مرغ همسايه غاز است

 علامه آقا سيد محمد علوي بروجردي عالمی که بیش از 50 بار شفای بوعلی را تدریس کرد

 33 کشور جهان مقصد کالاهای تولیدی صادراتی کاشان

 گفت‌وگو با گوينده كاشاني اخبار راديو

 برگزاری بزرگترين مراسم آييني محرم در نوش آباد

 نخستین کلینیک شبانه‌روزی دندانپزشکی در کاشان افتتاح شد

 19 رمضان سالروز درگذشت غیاث الدین جمشید کاشانی

 از کتاب فرزند علی در کاشان رونمایی شد

 20 درصد کاندیدهای شورای شهر کاشان جوانان 25 تا 30سال هستند

 سي و ششمين سالگرد استاد فراهتي مبارز انقلابي و مفسر قرآن در کاشان برگزار مي شود


cialis erfaring cialis i norge hva er kamagra viagra effekt viagra nettbutikk levitra eller cialis viagra norge cialis uten resept cialis pris cialis efeitos secundarios cialis bula kamagra gel comprar viagra farmacia viagra infarmed levitra comprimidos kamagra gel kamagra portugal

کليه حقوق اين سايت متعلق به پورتال خبری کاشان می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است  

cheap canada goose jackets belstaff outlet parajumpers outlet timberland outlet peuterey jackets uk peuterey jacket canada goose sale uk parajumpers sale belstaff uk peuterey uk duvetica uk canada goose milano duveticapiumini parajumpers outlet segusino woolrich outlet barbour italia canada goose uomo giacca barbour canada goose roma belstaff outlet piumini duvetica canada goose outlet belstaff pelle peuterey saldi barbour giacca canada goose italia belstaff milano barbour uomo parajumpers segusino belstaff uomo canada goose prezzi