پویائی زندگی و تغییرات چند دهه اخیر در عرصه صنعت، تجارت و گردشگری و مسائل وابسته
بدان در کاشان ، کشور را ناگزیر می سازد تا فارغ از قوانین کهنه و نخ نما با حدس های دقیق و اعمال روش های علمی دریابد که کاشان به بلوغ رسیده است، اداره آن پدیده ای منحصرب فرد تر از تصمیمات اصفهان شده است، مدام از دگرگونیهای کشوری تاثیر می پذیرد و بر آن ها تاثیر می گذارد، از همین رو، برنامه ریزان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور باید متوجه باشند که پیشرفت کاشان با سیستم های ثابت و ساکن حاکمان اصفهان و تجویز نسخه های ساده برای مسائل آن اعتبار خود را از دست داده است.
حال اگر قرار باشد که کاشان کماکان مورد بی مهری و جفا قرار بگیرد، این سوال پیش می آید که چنانچه بخواهد از سلطه اصفهان خارج شود و بصورت خودگردان متکفل امور خود باشد و از ناف بودجه ملی و استانی جدا شود چه تدبیری باید اندیشید.
این موضوع نه تنها خواسته نا معقولی نمی باشد بلکه عین ثواب است و موضوع معمولا" از این هم فراتر می رود، رقابت های اداری، تغییر سیاست ها، تعابیر غلط و گاه غرض آلود، رویکرد تحقیرآمیز، تصمیمات کاشان را از ماهی به ماهی و سالی به سالی به تعویق می اندازد و آن چه وضعیت را نا مطلوب تر می کند این است که معمولا" کارگزارانی که امور اجرائی کاشان مستقیما مربوط به عرصه مسئولیت و اختیارات آنان می شود در پله آخر نردبام تصمیم گیری بایدبرای هر مشکلی به انتظار تصمیم چندین سازمان بالاتر از خود در اصفهان باشند، بدین ترتیب هر اقدامی منوط به تائید و تصویب سازمان هائی می شود که حتی از نظر جغرافیائی از سازمان ذینفع بیش از دویست کیلومتر دورند، نتیجه آن کاغذ بازی، کسب تکلیف و اخذ < سایه دست > رواج می گیرد و کارائی اقدامات به موقع از میان می رود.
کاشان دیگر در گهواره استان های تهران، اراک و اصفهان نمی جنبد، به یمن نبوغ بزرگان علم و هنر خود در خلق آثار و ابنیه فاخر، صنعت و دانشگاه، تکنولوژی و زیرساخت های شهری تنه به تنه این استان ها می زند، قادر است معین چندین استان کشور باشد، پس چرا مستقل نباشد؟ چرا مدیران ما باید خود را زیردست کارگزاران اصفهان بدانند؟ آیا آنان با مسائل شهر ما به اندازه او سرو کار دارند؟ آیا معاونین دو طرف، همدیگر را می شناسند؟!
مضحک تر این که حکم امضاء شده توسط وزیر کشور در مورد انتصاب بالاترین مقام اجرائی شهرمان باید در مرکز استان معطل بماند تا با وساطت بزرگان شهر ابلاغ شود!
البته که نقش ما نیز در تضییع حقوق خود بی تاثیر نبوده است و همواره دستاویز و بهانه به دست مخالفین این طرح خصوصا اصفهان داده ایم.
تاثیر بخش مردمی در اداره امور شهر و تشریک مساعی با شهروندان را همواره غیر مستقیم و تا اندازه ای کم رنگ و هم اکنون به کلی تعطیل کرده ایم، در جایی که متولیان امور شهری تصمیمات خود را باید با مشورت صاحبنظران و نیز َکسانی که تصمیم بر کار و زندگیشان تاثیر می گذارد اتخاذ کنند، به وضوح می بينيم که این اتفاق دور از ذهن است ، چون خورشید کاشان بر بام عده ای محدود می تابد.
بخش خصوصی و صاحبان صنایع بزرگ کاشان در کمال قدرت و صلابت مشکلات تولید، توزیع و صادرات کشور را به جان می خرند و بر هم صنفی های خود در سایر استان ها بر این برتری تواضع دارند، چرا با وجود این که دارای ثروت هستند و بالقوه می تواند در بسیاری از سرمایه گذاري های امور مربوط به عمران شهر شرکت کنند تا با مشارکت آنان بار از دوش شهرداری بر داشته شود، به این مهم ترغیب و تشویق نمی شوند؟ چرا بجای ساخت خانه های چند ده میلیاردی در کاشان و قمصر که متروکه و بصورت شبحی برای آنان تبدیل می گردد، ایده و طرح های شهری خود را در اختیار آنان قرار نمی دهیم تا با همین میزان مشارکت، با ساخت فضاهای عمومی از گرمای وجود مردم در کنار خانواده خود لذت صد چندان ببرند. هر شبانه روز جنب و جوش را در آن شاهد باشند، که هر چقدر این فضای پر خاطره گرمتر باشد مطمئنم که عایدات و بازده سرمایه گذاری بیشتری را متوجه او خواهد نمود.
محتملا"از همه مهمتر این که ما در کشور افراد فقیه جامع الشرایط، مجتهد، فاضل و دانشمندانی را داریم که سالیان سال است که از ستون های مدیریت کشور محسوب می شوند، لیکن در بیشتر موارد نتایجی که از آنان در این زمینه انتظار می رفت حاصل نیامده است، مگر می شود که ما در کابینه فرد ذی نفوذ داشته باشیم که از خطابه او در قیاس با پفک و بوقلمون آمریکایی لذت نبریم، اما در جایی که مردم کاشان او را بر کرسی ساختمان پاستور جلوس داده اند چرا نباید بجد خواسته بحق آنان را دنبال کند، پرداختن به امور نهاده های دامی که با وجود مافیای لبنیات و پروتئین قیمت آن کاهش و کیفیتشان افزایش نمی یابد چه دردی را از مملکت دوا می کند، لااقل بپاس این همه خدمت و به یمن قدرت و حاکمیت سایه در کاشان، این ابر شهرستان را از قل و زنجیر رها ساز مشکل جمعیت و تولید موالید از آستین اصفهان و زبان احمدی نژاد بیرون آمده است لذا جدی نمی گیریم، در جواب این موضوع متن و مقاله های متعدد به رشته تحریر در آمده، مخلص کلام این که اگر راست می گوئید، بخش هایی را که از کاشان جدا کرده اید یک ساعته الحاق کرده و مهر استان را بر تارک فخر کشور بزنید.
بنده به قانون کار ندارم، اما به فراست دریافته ام که شرایط حال حاضر کشور می طلبد تا با پرداختن به مطالعات سیستماتیک و جامع، بجای عنصر جمعیت، پیچیدگی های مسائل تقسیمات کشوری را به ویژگی های زیستی، آب و هوا، اقلیم، گیاهان، مردم، عادات، گویش و طرز زندگی آنان پیوند بزنیم تا منطقه را همسان سازی و همپوشانی کنیم و بزرگان کاشان در برج عاج تهران از این گونه ماهیت ها جانبداری کنند.
جناب اصفهان، موقع تسهیم مطالبات کاشان پشت درهای بسته افاضه فضل نفرمایید: کاشان که استان می شود، پس چرا پول این استان را خرج آن استان کنیم.
استان کاشان بزرگ، نه پول تان را می خواهد نه آب زاینده رود تان را که به زور روانه کاشان کردیم، نه حاکمیت تان را،،،