دانایی یا دانستن؟ کدام مهمتر است؟ انسانِ جدید بیش از آنکه به دنبال دانایی باشد، در پی دانستن است؛ او میخواهد بیشتر بداند بیآنکه محلی برای مصرف دانستههای خود پیدا کرده باشد.
پس هر روز و هر شب ذهنش را از اخبار جدید تلنبار میکند تا آنجا که دچار سوء هاضمه ذهنی میشود.
از همه چیز و همه جا میداند، اما به واقع هیچچیز نمیداند. در خروش امواج اخبار گوناگون سرگردان و حیران است. قدرت تصمیمگیری را از دست میدهد و در پریشانی و اضطراب روزگار میگذراند.
انسانِ جدید از مصرفِ اخبار لذت میبرد؛ و هرچه این خبرها تازهتر و هیجان انگیزتر باشد برای او مطلوبتر است. معروف است که: خبرِ خوب، خبرِ بد است.
یعنی هرچه خبر دردناکتر یا غیر مترقبه باشد بر لذت انسان میافزاید. آدمها هرچه بیشتر از پشت پردهها خبر داشته باشند و در حوادث و رویدادها خبرهای تازهتری به دیگران عرضه کنند مرغوبتر و مهمتر جلوه میکنند.
اینجاست که «شایعه» ساخته میشود؛ یک فرایند ذهنی که انسان به صورت ناخودآگاه مرتکب آن میشود. خبری را میشنود، بخشی از آن را حذف و بخشی از آن را برجسته میکند و حتی در لابلای آن خود به داستانسرایی و افزودن جزئیات جدید مبادرت میکند. سپس ساخته خود را برای دیگری نقل میکند و نفر بعدی همین کار را برای باز روایتِ خبر تکرار میکند؛ و این می شود: یک کلاغ چهل کلاغ.
محصول نهایی ممکن است هیچ اثری از واقعیت اولیه نداشته باشد اما شنیدنش برای مخاطب به غایت جذاب و دلپذیر است. اینچنین است که ما شایعه را «نمیشنویم»، بلکه «مصرف» میکنیم و عجیب آنکه از این مصرف روزانه شدیداً لذت می بریم.
با شنیدن شایعههای گوناگون گمان میکنیم بر حجم دانایی ما افزوده شده است اما غافل از آنکه دانستههایی دروغین را در وجودمان انباشت کردهایم بیآنکه ذرهای داناتر شده باشیم.
توسعه شایعه در جامعه، در کنار جذابیتهای آن به شدت ویرانکننده است؛ بر اضطرابها میافزاید، اعتمادها را از بین میبرد، قدرت تصمیمگیری آدمها را علیل میکند و آنان را در ترسی سیاه و مبهم فرو می برد تا جایی که خود را در برابر آیندهای نامطمئن همچون اژدهایی خونخوار تصور میکنند که هر لحظه ممکن است او و خانوادهاش را ببلعد.
برای بررسی مصداقی این تحلیل میشود به مصرف اخبار «ویروس کرونا» در جامعه پرداخت. فقط کافی است با این عینک برای مدتی خرید و فروش اخبار کرونا را بررسی کنید و به دریافتهای جدیدی برسید.