*روز یکشنبه ۲۳ دیماه ۹۷ افتتاح چند پروژه در کاشان با حضور معاون اول رئیس جمهور بود .
*اسامی خبرنگاران از طریق دفتر نماینده اعلام شده بود تا برایشان کارت صادرشود کارتی که حتی یک بند و کاور هم نداشت.
*یک ون مینی بوس به سرعت لاک پشت برای خبرنگاران کاشان گذاشته بودند که همه جا آخرین نفر و موقع اتمام برنامه وارد شوند در حالیکه خبرنگاران تهران و نهاد که با هواپیما به کاشان آمده بودند همه جا زودتر از همه و حتی جلوتر از تشریفات در صحنه حاضر بودند گویا خونشان از خبرنگاران کاشانی رنگین تر بود...
*ممانعت محافظین اسحاق از تصویربرداری تعدادی از خبرنگاران کاشانی حتی تا جاییکه دو محافظ وی به یکی از بانوان خبرنگار هنگام عکس گرفتن با زدن ضربه و هل دادن نهایت بی احترامی و بی ادبی را کردند.
*بسیار روز بدی بود فقط بی احترامی، تبعیض، بی عدالتی و بی عزتی به جایگاه بچه های کاشان کارت فرمانداری برگه ای کاغذ بیش نبود...
*خبرنگاران اجازه بردن کیف را هم به سالن آمفی تئاتر دانشگاه کاشان نداشتند .
*روز بدی بود فراموش ناشدنی و تلخ وگزنده به تلخی تبیعض به رنگ ناهماهنگی و با طعم خستگی همه سال های کار قشری که هیچ وقت دیده نمی شوند.
*دولت با سه عنصر کلیدی وپشتوانه محکم مردم، رسانه و بخش خصوصی حیات دارد و نفس می کشد اما امروز نفس رسانه را خفه کردند.
*فرمانداری و دفتر نماینده حتی آنقدر برد نداشتند که تمام خبرنگاران در یک سطح و استفاده از امکانات دیده شوند.
*بدتر از همه اینکه ماشین شرمان که خبرنگاران کاشانی را با کمترین سرعت ممکن انتقال میداد توسط ماشین نیروی انتظامی با تشر و اشاره دست نا جوانمردانه یکی از نیروهای آن به خارج از ستون حرکت و آخرین ماشین هدایت می شد.
***شاید خبرنگاران کاشان زیادی بودند و ...
*چه بگویم از روزی که حتی همکاران خودمان همه متحد و منسجم و وفادار نبودند و مثل روز قیامت هرکسی تلاش می کرد با وسیله نقلیه آشنایی خود را سریعتر به پروژه برساند و دوستانش را تنها می گذاشت و به فکر خود بود .
***ناهماهنگی موج میزد ... *بدنبال ناراحتی یکی از خبرنگاران و شرایط بسیار بد عکاس یکی از خبرگزاری های تهران وقوع اتفاقات و ناهماهنگی را به سر تیم حفاظت اطلاع داد.
*با سرتیم حفاظت از همه مشکلات گفتم حتی در مورد اهانت و ضربه فیزیکی که محافظان به یکی از بانوان خبرنگار فعال زدند که از خانواده شهدا بود و سال هاست در این شهرستان قلم فرسایی می کند و زحمت می کشد از وقوع این اتفاق بسیار ناراحت شدند و حتی انکار می کردند و باور نداشتند و عذرخواهی کردند اما چه سود دیگر...
*********حتی با مسوول حراست استانداری صحبت کردم سکوت کرد و گفت سکوت می کنم چون حق با شماست.
*خبرنگاران کاشان کمترین عزت و احترام و شرایط و امکانات همراهی را برای پوشش خبری نداشتند حتی ماشین آنها حق ورود به داخل اماکن دارای پروژه مورد افتتاح را نداشت و باید ماشین را با فاصله زیادی از مکان مورد نظر پارک می کرد و خبرنگاران با یک دو ماراتن باید خود را به محل خبر می رساندند که باز نمی رسیدند و...
*چه بگویم از این همه بی مهری و تبیعض و ناهماهنگی و تفاوت و بی تدبیری و بی احترامی و آخرین سکانس حضور اسحاق در کاشان با کلاکت اعتراض جوانی بسته شد که حین سخنرانی وی در دانشگاه کاشان گفت دو سوال دارم و جهانگیری به او گفت بعد از سخنرانی جوابت را می دهم اما به محض اتمام سخنانش بسیار سریع در حلقه محافظینش از سالن رفت که رفت ...
شاید روزی همه سوالات پاسخ داده خواهد شد و همه بی احترامی ها و بی عزتی ها به رسانه نگاران را در سطح اجرایی تجربه خواهند کرد و طعمش را خواهند چشید...
روز بسیار بدی بود آنقدر تلخ و بد که هیچ وقت از ذهن پاک نمی شود...
|